اکنون که با فلسفه پیدایش و رسالت روحانیت و فضای عمومی حوزههای علمیه آشنا شدیم، به بررسی مهمترین هنجارها و بایستههای دنیای طلبگی میپردازیم.
مسیر طلبگی استمرار راه انبیا است و طلبه در راهی قدم نهاده که پیش از او سفیران الهی و بهترین بندگان او آن راه را طی کرده و پشت سر نهادهاند. راهی بس پرشکوه و پرحماسه، راهی سرشار از عظمت و افتخار، راهی سراسر افتخارآمیز و غرورآفرین، راهی هموار و در عین حال دشوار.
پیامبران الهی در راه انجام وظیفه خود، مشکلات فراوانی تحمل کردند، ولی هیچگاه تراکم این مشکلات آنان را از میدان بیرون نکرد. مشکلاتی مانند:
1. انواع فحشها و توهینها: دیوانه، شاعر[1]، جادوگر[2]، کاهن[3]، احمق[4]، دروغگو، متکبر، گستاخ[5]، گمراه[6]، حیلهگر[7]، مفسد، خرابکار[8]، متکبر، برتری جو[9] و.. .
2. گونههای مختلف تمسخر و بیاعتنایی. [10]
3. فال بد زدن و عامل بدبختی دانستن.[11]
4. تکذیب.[12]
5. تهدید به تبعید و اخراج.[13]
6. تهدید به شکنجه.[14]
7. تهدید به سنگسار.[15]
8. مخالفت صریح و لجبازی.[16]
9. آزار، ریختن زباله و خاکستر، سنگباران و.. .
روحانیت که میراثدار رسالت انبیا است باید از ابتدا آماده همة این مشکلات باشد.
درگیری میان پیامبران خدا و مخالفان آنان به درازای تاریخ خلقت انسان سابقه دارد، از ابتدای پیدایش بشر در دالان بلند و ممتد تاریخ، دو جبهه حق و باطل در تقابل مستمر بودهاند و همیشه حامیان ارزشها، پاکیها و فضیلتها در معرض مخالفت و بدخواهی بودهاند.
تقابل هابیل و قابیل، موسی و فرعون، یا ابراهیم و نمرود، یک روز در صحنة نبرد بدر و احد میان محمد و ابوسفیان و روزی در صحرای کربلا میان امام حسین و یزید رخ داد و در پهنة زمان و مکان نیز همیشه و همه جا تکرار میشود. کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا. انسان باید در میان این دو رشته، جایگاه خود را به صراحت معین کند «نبوت قلمرو فکری تازهای به وجود میآورد، اندیشه و راهی تازه و هدفی تازه را مطرح میکند، آن کسی مؤمن است که آن اندیشه را بپذیرد، آن هدف را بجوید و آن راه را بپیماید. برای مخالف بودن مخالفت کردن لازم نیست، موافقت و همراهی نکردن کافی است. در جبههبندی میان نبی و معارضانش هر که در میانه باشد هم با نبی و از او نیست و هر که «با او» نباشد «بر او» است. این حقیقت ضمن دهها آیة قرآن به صورتی رسا و تردیدناپذیر اعلام شده است.»[17]
لعن و سلام در زیارت عاشورا و نفی و اثبات در کلمه طیبه لاالهالاالله آموزش اعلام بیزاری و نفرت از جبهه باطل و اعلام وفاداری و حمایت از جبهه حق است. ذکر تاریخ پیامبران گذشته در قرآن همین حقیقت را اعلام و گوشزد مینماید که هر که پیرو آیین پاکان و صالحان است و خود را مانند حسین وارث آدم و ابراهیم و نوح و موسی و عیسی و محمد و علی میداند، باید در راه حمایت از حقیقتها و ارزشها آماده تحمل انواع بلایا و پرداخت همه داراییها و سرمایههای خویش باشد و البته این پایداری و شکیبایی سرانجام به پیروزی نهایی جبهة متقین خواهد انجامید.
تِلک الدارَ الآخِرةَ نَجعَلُها لِلَّذینَ لایریدونَ عُلُوّاً فی الأرضِ و لا فَساداً وَ العاقِبَةُ لِلمُتَّقینَ[18] فَاصبِر إِنَّ العاقِبَةَ لِلمُتّقینَ[19] وَ لَقَد سَبَقَت کلِمَتُنا لِعِبادِنَا المُرسَلینَ إنَّهُم لَهُمُ المَنصورونَ وَ إنَّ جُندَنا لَهُمُ الغالِبونَ[20] إنّا لَنَنصُرُ رُسُلَنا وَ الَّذینَ آمَنوا فِی الحَیاةِ الدُّنیا وَ یومَ یقومُ الاشهاد[21] فَلا تَحسَبَنَّ اللهَ مُخلِفَ وَعدِهِ رُسُلَهُ إنَّ اللهَ عَزیزٌ ذو انتِقامٍ[22].
«بر خلاف نظرهای تنگمایه و سطحی، حرکت انبیا حرکتی ناموفق نبوده و باطل که راه مخالف انبیا است بر تاریخ بشری و سیر آن حکومت نداشته است و این انبیای الهی بودهاند که از آغاز تا کنون توفیق یافتهاند بشر را مجموعاً در همان سیری که خود میخواستهاند هدایت کنند و از این پس نیز تا پایان جهان بر همین قرار خواهد بود.
هر یک از این پیامآورانِ حق در قطعهای از این نوار ممتد تاریخ، بشر را به پیش رانده و سیر او را به سوی هدف خلقت انسان که تعالی و تکامل جامعه بشری است، تسهیل و تسریع کردهاند و هنگامی که پس از روزگاری تلاش و مبارزة بیامان از این جهان به هر وضع و بر اثر هر علتی رخت بستهاند در آخرین نقطة مأموریت و رسالت خود، بار امانت خدایی را به رسول و مأمور پس از خود سپرده، خود چشم بر هم نهادهاند.. . و چنین شده است که در این دوران تاریخ، بشر از همیشة عمر خود، بر اثر هشیاری و آگاهی ـ که همان نیز آثار دعوت پیامبران است ـ به راه آنان خوشبینتر و به هدف آنان نزدیکتر است.. . بر همین منوال، این سیر طبیعی ادامه خواهد یافت تا روزی که به دست آخرین حجت الهی، آخرین گام در راه تربیت و ارشاد بشر برداشته شده و بشریت بیهیچ مانع و رادعی در بزرگراه تعالی و تکامل بیپایان خویش گام گذارد و با سرعتی بیش از همیشه به حرکت مبارک خویش ادامه دهد.. . و این فرجام واقعی نبوت و راه پیامبران است.
نکته بسیار مهم این است که موفقیت مرحلهای در گرو دو عامل بسیار تعیین کننده است؛ ایمان و صبر. شکستهای اثنای راه بر اثر فقدان این دو عامل و پیروزیهای درخشان بر اثر به کار گرفتن آن بوده است.»[23]
روحانیت شیعه اگر در طول تاریخ با دشمنیها و بدخواهیها مواجه بوده، آن را پدیدهای تازه نمیدانسته و هیچگاه دلسرد و محزون نگردیده است. انواع تهمتها، دشنامها، جسارتها و مخالفتها در راه تحقق آن هدف بزرگ کمترین درسی است که کاروان روحانیت، از قافله سالاران خود انبیا و اولیا آموخته است. آنچه بر پیامبران گذشته آمده، امروز نیز کم و بیش در اجتماع ما دیده میشود و هر که در مسیر آنان است، در معرض آن همه قرار دارد.
و البته نمیتوان انکار کرد که در کنارة این دو رشتة تاریخیِ «حق» و «باطل» همواره رشتة نامرئی دیگری وجود داشته که ادعای پاکی و حقیقتش گوش فلک را کر کرده، اما باطن ناپاک او دائماً به تقویت جبهة پستی و تضعیف جبهة راستی پرداخته است.
تاریخ، بلعم باعورا، کعب الأحبار، کسروی، مهدی هاشمی و وعاظ السلاطین رنگارنگ، زیاد دیده است. حکم قتل امام حسین هم از نیش قلم شریح قاضی ـ در منصب روحانی ـ صادر شده است. قرآن کریم به صراحت خطر عالمان هواپرست را گوشزد میکند و جامعة مؤمن را از شر آنها بر حذر میدارد؛
یا أیهَا الَّذینَ آمَنوا إنَّ کثیراً مِنَ الأحبارِ وَ الرُّهبانِ لَیأکلونَ أموالَ النّاسِ بِالباطِلِ وَ یصُدّونَ عَن سَبیلِ اللهِ[24]
و آنها را به شدت محکوم میکند؛
مَثَلُ الَّذینَ حُمِّلُوا التَّوراةَ ثُمَّ لَمیحمِلوها کمَثَلِ الحِمارِ یحمِلُ أسفاراً، بِئسَ مَثَلُ القَومِ الَّذینَ کذَّبوا بِآیاتِ اللهِ، وَ اللهُ لا یهدی القَومَ الظالمینَ.[25]
مردم ما باید آگاه باشند که «عالم ناپارسا» پدیدة جدیدی نیست و به درازای زمان سابقه دارد و این یک واقعیت تجربه شدة تاریخی است که در کنار سایر حقایق باید به جامعه انتقال یابد. اما به هر حال وجود همین طائفة ناپاک و بدسرشت موجب شده که دستاویز موجهی برای تضعیف و تخفیف سلسلة عالمان دین و وارثان انبیا پدیداید و فشارها و دشواریها افزون شود.
تحمل این مشکلات و شکیبایی در مقابل این ناملایمات، کمترین وظیفهای است که در شرایطی چنین ـ که البته به درازای تاریخ انسان سابقه دارد ـ بر دوش عالمان راستین و پیروان جبهه حق و فضیلت است و این أمر محکم الهی به پیامبر خدا و همه پیروان او است؛
فَاستَقم کما أُمرتَ وَ مَن تابَ مَعَک.[26]
[1]. و یقولون أئنا لتاركوا آلهتنا لشاعر مجنون.(صافات 37: 36)
[2]. كذلك ما أتی الذین من قبلهم من رسول الا قالوا ساحر أو مجنون (ذاریات 51: 52)
[3]. فما أنت بنعمه ربك بكاهن (طور52: 29)
[4]. انا لنراك فی سفاهه (اعراف 7: 66)
[5]. بل هو كذاب أشر (قمر54: 25)
[6]. انا لنراك فی ضلال مبین (اعراف 7: 60)
[7]. ان هذا لمكر مكرتموه (اعراف 7: 123)
[8]. أتذر موسی و قومه لیفسدوا فی الارض (اعراف 7:127)
[9]. فقال الملاء الذین كفروا من قومه ما هذا الا بشر مثلكم یرید ان یتفضل علیكم (مؤمنون 23: 24)
[10]. انهم اناس یتطهرون (اعراف 7:82) لئن اتبعتم شعیباً انكم اذاً لخاسرون (اعراف 7: 90) مانراك الا بشراً مثلنا و ما نراك اتبعك الا الذین هم اراذلنا بادی الرأی و مانری لكم علینا من فضل (هود 11:26) قالوا یا نوح قد جادلتنا فأكثرت جدالنا (هود 11:32) قالوا أنؤمن لك و اتبعك الارذلون (شعرا 26: 111) و انی كلما دعوتهم لتغفر لهم جعلوا أصابعهم فی آذانهم و استغشوا ثیابهم و أصروا و استكبروا استكباراً (نوح 71: 7) كلما مرّ علیه ملأ من قومه سخروا منه (هود 11: 38) قالوا یا صالح قد كنت فینا مرجوا قبل هذا (هود 11: 62) قالوا یا شعیب أصلاتك تأمرك أن نترك ما یعبد آباؤنا أو أن نفعل فی أموالنا ما نشاء (هود 11: 87) قالوا یا شعیب ما نفقه كثیراً مما تقول (هود 11: 91) قالوا سواء علینا أوعظت أم لم تكن من الواعظین (شعرا 26: 136)
[11]. و ان تصبهم سیئه یطیروا بموسی و من معه (اعراف 7: 131) انا تطیرنا بكم (یس 36:18)
[12]. كل ما جاء امه رسولها كذبوه (مؤمنون 23: 44)
[13]. أخرجوهم منقریتكم (اعراف 7: 82) لنخرجنك یا شعیب و الذین آمنوا معك من قریتنا أو لتعودّن فی ملتنا (اعراف 7: 88)
[14]. لیمسنكم منا عذاب ألیم (یس 36: 18)
[15]. انا لنراك فینا ضعیفاً و لولا رهطك لرجمناك (هود 11: 91) لئن لمتنته یا نوح لتكونن من المرجومین (شعرا 26: 116)
[16]. قالوا یا هود ما جئتنا ببینه و ما نحن بتاركی آلهتنا عن قولك و ما نحن لك بمؤمنین (هود 11: 53) انّا بالذی آمنتم به كافرون (اعراف 7:76)
[17]. طرح كلی اندیشة اسلامی در قرآن، فصل 21.
[18]. قصص 28: 83.
[19]. هود 11: 49.
[20]. صافات 37: 71 تا 73.
[21]. غافر 40: 51.
[22]. ابراهیم14: 47.
[23]. طرح كلی اندیشه اسلامی در قرآن، فصل 19.
[24]. توبه 9: 34.
[25]. جمعه 62: 5.
[26]. هود 11: 112.