تحصیل طلبه، عبارت است از گامبرداشتن به سمت شناخت عمیق دین. یعنی بهدست آوردن علوم و مهارتهایی که یا مستقیم عنوان «دینشناسی» دارد و یا مقدمة آن محسوب میشود. عمدة توان و وقت طلبه باید صرف آموختن معارف دینی و به دستآوردن مقدمات آن گردد و هر فعالیت دیگری بهشرطی در زمرة فعالیتهای صنفی طلبگی قرار میگیرد که در همین راستا باشد. مثلاً تحصیل در رشتههای دانشگاهی مثل پزشکی و مهندسی مستقیم در راستای هدف طلبه قرار نمیگیرد. طلبهای که ضمن تحصیل علوم دینی به تحصیل در رشتههای علوم تجربی در دانشگاه میپردازد، نه طلبة خوبی خواهد بود و نه پزشک یا مهندس معتبری! واین افتخار بزرگی نیست. این چنین برنامهای نشان دهندة نوعی دوگانگی شخصیت و بهنتیجه نرسیدن در انتخاب شاهراه حرکت زندگی است.
تحصیل در رشتههای علوم انسانی هم اگر به هدف فراگیری و استفادة مستقیم از آموزههای این علوم باشد، فعالیتی حوزوی نیست. کسی که میخواهد در رشته روانشناسی یا اقتصاد، آراء مکاتب مختلف غربی را فراگیرد و به عنوان یک روانشناس یا اقتصاددان مصطلح، استخدام شود، بهتر است به دانشگاه برود و در این رشتهها تحصیل کند. فراگیری این دسته از دانشها تنها در صورتی فعالیتی حوزوی است که به هدف فهم، تبلیغ، اجرا یا دفاع از دین باشد. مثلاً پارهای از مباحث این علوم، «موضوعِ» تحقیق در منابع دینی را آماده میسازد و با ایجاد پرسش، به روند فهم زوایای نهفتة دین کمک میکند و پارهای دیگر در ابلاغ یا تحقق آموزههای آسمانی قابل استخدام است. طبیعی است با در نظر گرفتن این هدف، کیفیت تحصیل طلبه در این رشتهها با تحصیل دانشجو در همین رشتهها، بسیار متفاوت خواهد بود.
آشنایی با دانشها، فنون و مهارتهای مختلف، گرچه مفید و در مواردی ضروری است، اما باید به خوبی روشن باشد که این فعالیتها تنها هنگامی «کارِ طلبگی» محسوب میشود که همجهت با اهداف حوزوی باشد. اگر این مسئله بهخوبی روشن باشد، در توزیع عادلانة توان و زمان، سهم اصلی به کار طلبگی، و تراشهها به امور پراکندة دیگر اختصاص مییابد.
طلبه نسبتی با دین خدا دارد. لباس امام عصر در بر و تاج پیامبر بهسر میگذارد. و باید «پیام خدا» را به جامعه ابلاغ کند نه «نظر خود» را. به این منظور لازم است آگاهی شایستهای از محتوای دین خدا کسب کند و با منابع دین، شیوة استفاده از آنها و قواعد فهم روشمند دین بهخوبی آشنا باشد تا در ارائة نظر دین امانتداری کند. این تواناییها در دورة تحصیل، کسب میشود و محور اصلی کار طلبه را تشکیل میدهد.
آیا تحصیل حوزوی در شرایط کنونی لازم است؟ آیا مناسبتر نیست در بحران فرهنگی موجود نیروهای جوان حوزه بهجای پرداختن به علوم کشدار حوزوی به فعالیتهای فرهنگی، اجتماعی روی آورند؟ چرا مراجع تقلید تحصیل دانش دین را واجب شرعی میشمارند؟
پاسخ این سؤال را در عناوین زیر جستجو میکنیم:
روایات فراوان از پیشوایان بزرگ اسلام بر ارزش ذاتی تفقه و آشنایی عمیق با دین خدا تأکید میورزد. از امام صادق نقل شده که فرمودند:
لَیتَ السِّیاطَ عَلَی رُءُوسِ أَصْحَابِی حَتَّی یتَفَقَّهُوا[1]
کاش تازیانه بر سر یاران من میبود تا آنان با دین خدا آشنا میشدند.
این حدیث بیانگر اهمیت معرفت دین است و عبارت تازیانه در این روایت کنایه از جایگاه والای آشنایی با دین خدا است. در ضمن نوعی گلایة امام از یاران خود را نیز نسبت به کوتاهی آنان در این امر مهم بیان میدارد.
تَفَقَّهوا فِی دینِ اللهِ وَ لاتَکونوا اَعراباً فَانَّهُ مَن لَمیَتَفَقّه فی دینِ اللهِ لَمیَنظُرِ اللهُ الیهِ یَومَ القِیامةِ وَ لَمیُزَکِّ لَهُ عَمَلاً[2].
دین خدا را درست بفهمید و جاهل مباشید، زیرا کسی که در دین خدا فقیه نگردد خدا در روز قیامت به او نظر نمیکند و عمل او را پاک نمیگرداند (و نمیپذیرد).
امام باقر نیز فرمودهاند:
الْکمَالُ کلُّ الْکمَالِ التَّفَقُّهُ فِی الدِّینِ وَ الصَّبْرُ عَلَی النَّائِبَةِ وَ تَقْدِیرُ الْمَعِیشَةِ[3]
کمال مطلوب انسان در سه چیز است: آشنایی عمیق با دین، صبر بر مشکلات و حسابگری در زندگی.
سلیمان بن خالد میگوید از امام صادق در بارة «حکمت» در آیة شریفة «وَ مَنْ یؤْتَ الْحِکمَةَ فَقَدْ أُوتِی خَیراً کثِیراً» سؤال کردم حضرت فرمودند:
إِنَّ الْحِکمَةَ الْمَعْرِفَةُ وَ التَّفَقُّهُ فِی الدِّینِ فَمَنْ فَقُهَ مِنْکمْ فَهُوَ حَکیمٌ وَ مَا أَحَدٌ یمُوتُ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَحَبَّ إِلَی إِبْلِیسَ مِنْ فَقِیهٍ[4]
حکمت ـ که در قرآن کریم از آن به خیر کثیر یاد شده ـ همان معرفت و تفقه در دین است. پس هرکس از شما که با دین خدا آشنا باشد او حکیم ـ و برخوردار از آن خیر فراوان ـ است و مرگ هیچ مؤمنی برای ابلیس از مرگ فقیه دوست داشتنیتر نیست.
امام جواد نیز فرمودند:
التَّفَقُّهُ ثَمَنٌ لِکلِّ غَالٍ وَ سُلَّمٌ إِلَی کلِّ عَالٍ[5]
دینشناسی بهای هر چیز گرانبها و نردبان همة بلندیها است.
از امام امیرالمؤمنین نیز روایت شده که فرمودند: خوشا به حال کسی که با اهل تفقه همنشین باشد.[6]
با توجه به ارزش بالای تفقه و معرفت دین باید برای آن زحمت کشید و آن را ـ هرچند در زمان طولانی ـ به دست آورد.
در زمان دفاع مقدس ـ هنگامی که شعلههای تجاوز استکبار جهانی به کشور ما روزبهروز زبانه میکشید و امام بسیجیان، شرکت در جبهه را واجب و جنگ را در رأس همه امور میدانستند ـ هزاران نفر از جوانان مخلص بسیحی در پادگانها به آموزش نظامی اشتغال داشتند. گرچه جبهههای نبرد، تشنة حضور این جوانان بود اما در یک محاسبة عقلانی، معطل نگهداشتن این جوانان در پادگان و طی دورههای آموزشی فشرده، از حضور ابتدایی آنها در جبهه، بهتر تشخیص داده شده بود. زیرا گذران این دورة آموزشی، کارآیی نیروها را بالا میبَرد و یک سرباز ضعیف را که دانش و توان دفاع از خود را ندارد، تبدیل به نیروی توانمندی میکند که بسیار مؤثر و مفید است.
امروز نیز گرچه صحنة نبرد فرهنگی نیرو میطلبد اما بیش از آن که به سیاهی لشکر و سربازان ناتوان محتاج باشد به نیروهای مقتدری نیاز دارد که در مدیریت این نبرد سنگین فعالانه حضور یابند و عملیات بزرگ فرهنگی را بر مدار معارف اسلامی تدبیر و اداره نمایند. از این رو نیاز گستردة جامعه به حضور فرهنگی طلبه در شرایط کنونی، بهانة موجهی برای کنارگذاشتن تحصیل دانش دین نیست.
یکی از آسیبهای مهم و درعینحال ناپیدایی که حوزه را تهدید میکند آفتی است که حضرت آیه اللّه جوادی آملی از آن به نهالچینی تعبیر فرمودهاند.
طلبه پس از چند سال تحصیل حوزوی، تواناییهای چندی بهدست میآورد و آمادگی اولیه برای رفع نیازهای جامعه پیدا میکند. در این شرایط دست تقاضای مردم شهرها و روستاها، ارگانها، نهادها، مدارس، دانشگاهها و مراکز فرهنگی یا تحقیقاتی جهت امامت جماعت، تبلیغ، تدریس، پژوهش، تشکیل کانونهای فرهنگی، ارائه مقاله یا طرحهای مذهبی، ارتباط با جوانان، ادارة مراکز دینی، تدوین جزوه، تألیف کتاب و.. . به سوی طلبه دراز میشود و از او دعوت به همکاری میگردد. طلبه با مشاهدة نیاز فراوان جامعه و توان خود احساس ضرورت میکند و جذب این فعالیتها میشود.
طلبهای که تنها چند سال در حوزه تحصیل کرده، در این موقعیت به منزله نهالی است که تازه به ثمر نشسته و چند میوه نورس، زیبا، خوشرنگ و جذاب را به رهگذران مینمایاند. اگر این نهال از رشد و تکامل بازداشته شود تا پایان، همین میوهها را خواهد داد.
طلبه نیز اگر در این موقعیت از خدمت ارزنده و میوه زیبایی که ارائه کرده است احساس رضایت کند و از زمینه رشد و تحصیل خود جدا شود تا پایان، میوههایی کوچک و اندک از همین دست خواهد داشت. و در مقابلِ بادهای ناملایم مقاومتش درهم خواهد شکست. ولی اگر ارتباط این نهال با زمینة علمی و معنوی خود محفوظ بماند و مرتب از آن زمینه تغذیه گردد به رشد و پویش خود ادامه میدهد و به درخت بالغ تناوری تبدیل میشود که علاوه بر میوههای آبدار فراوان ـ بسیار بیشتر از آنچه ابتدا عرضه میکرد ـ سایة پهناوری بر جامعه میافکند و تکیهگاه علمی و معنوی جمعی گسترده میشود. ریشه و تنه و ساقهای مستحکم بهدست میآورد که در طوفان فتنهها قامت استوار خود خم نکند و آفات شبهات، آسیبش نرساند و با شکستن چند شاخه ضعیف از پای نیفتد.
حوزه علمیه در شرایط کنونی نهالچینی و نهالفروشی میکند. یعنی نیروهای خود را در موقعیتی که تازه به بار نشسته، یکباره جدا و عرضه میکند. درحالیکه با در نظر گرفتن نیاز آینده جوامع بشری و توانمندی بالقوة طلبه باید بهگونهای دیگر برنامهریزی کرد. زیرا رسالت سنگین حوزه، بر دوش نیروهای ضعیف قرار نمیگیرد. توان نیروهای حوزوی باید متناسب با آن وظایف عظیم فعال شود.
انواع خدمات دینی و حوزوی، توسط عالمان دین و مراکز پژوهشی و فرهنگی در سطح جامعه ارائه و منتشر میشود. اینگونه فعالیتها همه در یک سطح قرار ندارند. این فعالیتها فراورده و ثمره دوره تحصیل حوزوی است و بسته به نوع کار و توان متولیان آن متفاوت است. شبیه اختلاف گردو و خربزه یا خرما وخیار چنبر.
بوته خربزه در کمتر از نیم سال به سرعت رشد میکند و زمین فراوانی را اشغال مینماید. با کمی رسیدگی شکوفهها به میوه تبدیل میشود و در اندک زمانی میوههای طلایی رنگ، خوش عطر و بو، بسیار شیرین و آبدار، در ابعادی بسیار درشت و چشمگیر رهگذران را میفریبد. اما پس از یک سال از بیخ و بن در میآید و دیگر اثری از آن بر جای نمیماند. در مقابل، دانة گردو از آن روز که درون خاک قرار میگیرد تا آن هنگام که به نهال بالغی تبدیل شود به سالها رسیدگی و تیمار احتیاج دارد. پس از سالها تلاش و انتظار میوهای بر شاخسار این نهال میآویزد به ظاهر بسیار کوچک، دارای رنگ سبز تیره، بدون جلوه و رونمایی، درون پوستهای سخت، حاوی دانهای بیمقدار و دیریاب، اما بهغایت مقوی، مؤثر، مفید و پرانرژی.. . و سالیان سال این درخت، پربار و سایه سار گستردهاش برقرار.
پارهای از فعالیتهای فرهنگی که با تلاش کم، آن هم در مدتی کوتاه به بار مینشیند و میوههای بزرگ و چشمگیر و شیرین عرضه میکند خربزهای بیش نیست و دوام و استمراری ندارد. اما پارهای دیگر به پشتوانة کوششی پیگیر و در زمانی دراز به بار مینشیند و محصول آن، گاه، به چشم هم نمیآید. اما بینهایت سودمند و عمیق و پرمحتوا و مؤثر است. نادرند کسانی که با حوصله و استقامت فراوان و بیش از آن، با فکر و تدبیر و تشخیصِ بهموقع، متولی این دسته از فعالیتها گردند. حوزة امروز ما نیازمند مردانی است با پشتوانة علمی و فکری مستحکم، زمان آگاه و بصیر، خلاق و پر تلاش و پارسا که مسئولیتهای سنگین حوزه را بر دوش گیرند و جریان فکری جامعه را هدایت دینی نمایند. تربیت این مردان کارآمد برای فردای حوزه در پرتو تحصیل انبانی از توانمندیهای علمی، فکری، روحی و مهارتهای جمعی ممکن است. تربیت امروز ما، برای خدمت فرداست و ما، نه موجودی امروز که نیروی فرداییم.[7]
همة ما آرزو داریم از یاوران خاص امام زمان و در زمرة سربازان ویژه آن حضرت باشیم، ولی نباید انتظار داشته باشیم بدون هیچ تلاش و زحمتی یکباره چنان تغییر کنیم که توان لازم برای این افتخار مهم را بیابیم! باید شرایط سربازی آن حضرت را تحصیل نماییم و با بالا بردن کمالات و توانمندیها، قابلیت بیشتری به دست آوریم. و همین است مفهوم عمیق «انتظار فرج».
امام عصر پس از ظهور با تصرفات تکوینی و از راههای خارقالعاده جهان را اداره نمیکنند. بنا، بر این نیست که حضرتش نظام موجود در عالم طبیعت را یکباره برهم زند و با معجزه و کرامت، دولت عدالت را تشکیل دهد. آن حضرت شبیه روش پیامبر و امیرالمؤمنین با استفاده از امکانات عادی، نهضت خود را آغاز میکنند و با استفاده از نیروهای موجود ـ یعنی کسانی مانند من و شما ـ به اصلاح امر دنیا و اقامه قسط و داد میپردازند. این که گفته میشود طولانی شدن غیبت امام به جهت کامل نبودن شمار یاوران آن حضرت است به این معنی است که حضرت با نیروهای موجود، توان برپایی آن نهضت عظیم را ندارند.
تا هنگامی که کادر نهضت مهدوی (همان 313 نفر) آماده نباشند این نهضت پیش نخواهد رفت. برای تربیت و آمادگی آن بازوان اصلی، تلاش اختیاری آنها لازم است. بنابراین هریک از ما، با تلاش ارادی خود میتوانیم در شمار همان یاوران خاص قرارگیریم به شرط آنکه توانمندیهای جسمی، علمی، معنوی و اجتماعی خود را در حد نصاب بالا بیاوریم. در زیارت جامعه کبیره خطاب به امامان معصوم میگوییم:
وَ جَعَلَنی مِمَّن یقتَصُّ آثارَکم، وَ یسلُک سَبیلَکم، وَ یهتَدی بِهُداکم، وَ یحشَرُ فی زُمرَتِکم، وَ یکرُّ فی رَجعَتِکم، وَ یمَلَّک فی دَولَتِکم، وَ یشَرَّفُ فی عافِیتِکم، وَ یمَکنُ فی أَیامِکم، وَ تَقِرُّ عَینُهُ غَداً بِرُؤیتِکم، بِأَبی أَنتُم، وَ أُمّی وَ نَفسی وَ أَهلی وَ مالی.
خدا مرا از کسانی قرار دهد که اثر شما را دنبال میکند، و به راه شما میرود، به هدایت شما درآمده و در میان شما محشور میشود، و در رجعت و بازگشت شما دوباره برمیگردد، در دولت شما کارگزار و در زمان عافیت شما صاحب شرافت و در روزگار شما صاحب مکانت است، و فردا دیدگانش به دیدار شما روشن میشود. پدرم، مادرم، جانم، خانوادهام و داراییم به فدای شما باد.. . .
این فراز از زیارت، درس همت میآموزد. آنچه ما از درگاه خدا میطلبیم تنها امان از ناخرسندی امامان معصوم نیست، دیدار سیمای دلربایشان نیز به تنهایی ما را کافی نیست، به خشنودی آنها هم بسنده نمیکنیم. همت ما آن است که از یاوران و شیعیان خاص آنان و کارگزار مؤثر دولتشان باشیم. آرزو داریم چشم امید امام عصر به ما دوخته شود و امور اساسی آن دولت جهانی به دست ما انجام پذیرد. شبیه مناسبتی که میان مالکاشتر و امیرمؤمنان و یا در مقیاس بسیار کوچکتر میان بهشتی و خمینی برقرار بود. امام راحل از ملت ایران یکپارچه خشنود بود وبه خود میبالید. اما شهادت بهشتی برای او همسنگ فقدان یک امت، غمبار و جانفرسا بود. رضایت امام از بهشتی و مطهری با خشنودی او از مردم عادی بسیار تفاوت داشت.
امام زمان هم پس از ظهور، در رتق و فتق امور اجتماع نیاز به بازوان فکری، اجرایی و مدیریتی بسیار توانمندی دارند که کارگزاران ردة اول و کادر نهضت آن امام را تشکیل میدهند و ظهور آن حضرت به حضور آنان وابسته است. در این فراز از زیارت جامعه از خدای بزرگ درخواست میکنیم که ما نیز در شمار آن بزرگان و کارگزاران باشیم و در چشم و قلب حضرتش مکانتی والا و شرافتی عظیم داشته باشیم.[8]
هر یک از استعدادهای متوسطی که امروز در حوزه تحصیل میکند یعنی هریک از ما طلبهها، در آیندهای نهچندان دور میتواند عالمی اسلامشناس، ربانی و زمانآگاه باشد. میان امروز، و آن فردا فاصلهای است که با پای همت و مجاهدت طی میشود. همه ما میتوانیم «مطهری» عصر آینده باشیم بهشرطی که اخلاص و پشتکار و تلاش لازم را از خود نشان دهیم. بدون تعارف، رسیدن به آن هدف، دور از دسترس نیست گرچه با تنآسایی و سستی هم میسر نمیگردد.
«شهید مطهری» مانند بسیاری از بزرگان حوزه و غیرحوزه نابغه نبود. مانند همه ما نعمت استعداد متوسط و توان ذهنی متعارفی داشت. موفقیت او در پرتو عنایت الهی و تلاش و همت فراوان خود اوست. ما نیز اگر از فرصتها و نعمتهای خدادادی (توان جسمی، فکری، روحی و جمعی خود) خوب بهره بگیریم با همان عنایات الهی «مطهری» فردا هستیم.
غالباً در توصیف شخصیتهای بزرگ به نقاط ضعف و محدودیتهای آنها نمیپردازند. از این جهت گاهی تصور میشود آنها موجودات ویژهای بودهاند که با لطف خاص الهی در چنان موقعیتی قرار گرفتهاند. لطف خاص خدا هم منحصر به آنها است! درحالیکه آنها هم انسانهایی عادی، از سویی واجد مزیتها و از سوی دیگر دچار محدودیتها و کاستیها بودهاند که بهمرور و با تلاش و پشتکار، به از بین بردن این و تقویت آن موفق شدهاند. عنایات و الطاف خاص خداوندی هم شامل همة ما میشود اگر در پیمودن مسیر بندگیش ثابتقدم باشیم.
[1]. بحارالانوار ج1، ص 213.
[2]. بحارالانوار ج1، ص214.
[3]. الکافی ج1، ص 32.
.[4] بحارالانوار ج1، ص 215.
.[5] بحارالانوار ج1، ص 218.
.[6] اَيُّهَا النَّاسُ طُوبَى لِمَنْ شَغَلَهُ عَيْبُهُ عَنْ عُيُوبِ النَّاسِ وَ تَوَاضَعَ مِنْ غَيْرِ مَنْقَصَهٍ وَ جَالَسَ أَهْلَ التَّفَقُّهِ وَ الرَّحْمَه وَ جَالَسَ أَهْلَ الذِّكْرِ وَ الْمَسْكَنَهِ وَ أَنْفَقَ مَالًا جَمَعَهُ فِي غَيْرِ مَعْصِيَه (بحارالانوار ج66، ص380)
[7]. این فراز موجب دلسردی و ناامیدی نمیشود. زیرا گردو و خربزه هر دو لازم است و نباید تصور كرد كه طلبه یا باید مطهری شود یا از حوزه بیرون رود!
[8]. پس از این درخواست البته نیل به زیارت جمال آن دلربا را مسألت مینماییم. (وَ تَقِرَّ عَینُهُ غَداً بِرُؤیتِكُم) وتوجه داریم كه رسیدن به این درجات، مشروط به دستشستن از مال و جان و پدر و مادر و خانواده و گسست همه دلبستگیهاست. (بِأَبی أَنتُم وَ أُمّی وَ...)