ویژگیهای فعالیت فرهنگی

برای آنکه دیدگاه کاملتری نسبت به فعالیتهای فرهنگی ارائه شود، از مثالی استفاده میکنیم. واحدهای تولیدی فراوان دست اندر کار تهیه و تولید پوشاک هستند. با عبور سریعی از بازار لباس، این فراوردههای متنوع به چشم میآید.
بر حسب سن و جنس افراد: لباس نوزاد، بچهگانه، پسرانه، دخترانه، مردانه، زنانه،...
برحسب نوع یا محیط استفاده: لباس روحانیت، لباس کار، لباس رزم، لباس احرام، لباس ورزش، کت و شلوار، لباس عروس، لباس عزا،. . .
بر اساس جنس لباس: لباس نخی، پشمی، چرمی، توری، ابریشمی،. . .
و برای کارکردهای ویژه قطعات خاصی مثل چفیه، دستکش، قنداق، نافبند، پیشبند، شالگردن، عمامه، جوراب،...
1. این تنوع عجیب که در رنگ، جنس، مدل و اندازة لباسها مشاهده میشود، پس از شناسایی انواع نیازها به صورت طبیعی پدید آمده است. اگر نیاز شدید انسان در سنین و طبقات مختلف به محصولات فکری و معنوی هم بهخوبی درک شود، تنوع فراوردههای فرهنگی بسیار افزایش مییابد. بنابر این قدم اول در ارائة یک اثر، شناخت نیازها است.
2. تأمین این نیازها در عرض یک دیگر صورت میگیرد و معمولاً تولید یکی از این محصولات، متوقف بر تولید دیگری نمیشود. هزاران واحد صنعتی کوچک و بزرگ بدون اطلاع از هم، به تولید این قبیل محصولات همت گماشتهاند. از واحد کوچکی دارای یک عضو، که در گوشه اطاق با یک چرخ خیاطی ساده مشغول رفع نیاز خانه و همسایهها است، تا واحدهای صنعتی عظیمی که صدها نیروی انسانی در آن مشغول فعالیتاند. هر کس به فراخور توان و امکانات خود به تأمین یکی از نیازها که بیشتر برای او اهمیت داشته، پرداخته است. در نیازهای فکری و معنوی هم همیشه لازم نیست مؤسسات عظیم، با طول و عرض و ارتفاع کلان مشغول به کار شوند. هر کس میتواند بخشی از نیازهایی را که مشاهده کرده و تشخیص داده است، با ایجاد یک واحد فرهنگی کوچک ـ حتی یک نفره ـ مرتفع سازد.
3. گر چه ابعاد اهمیت این مراکز صنعتی، مساوی نیست ولی هیچ کدام نباید به بهانة اهمیت فوقالعادة دیگری تعطیل یا تحقیر شود. تولیدکنندة کت و شلوار حق ندارد بر تولیدکنندة لباس نوزاد یا لباس زیر فخر فروشد. زیرا تولید لباس نوزاد نیز ضروری است. به همین صورت فعالیت استاد دانشگاه و مربی کودکان هر دو ضروری و محترم است و یکی بدون دیگری نتیجهبخش نیست. گاهی هم اثر و ارزش نهایی فعالیت مربی کودک از فعالیت استاد دانشگاه بیشتر است.
4. تأمین این همه نیاز از توان یک فرد و یا یک مجموعه، بسیار بزرگتر است. هزاران مجموعة بزرگ و کوچک، نامدار و گمنام، در نقاط مختلف شهرها و روستاها در تلاش برای ارائة خدمات تولیدی و توزیعی هستند. نیازهای فرهنگی انسانها هم هزاران متولی پرکار میخواهد. مادری که با فرزند خود گفتگو میکند، کسی که برای تذکر به دوستان خود ساعتی مطالعه، مشاوره یا گفتگو مینماید، شخصیتی که برای اهل محل یا خانواده و فامیل خود جلسه و کلاس تشکیل میدهد، امام جماعت مسجد، طلبهای که در اردوی دانشآموزی شرکت میکند، محققی که کتاب مینویسد و.. . همه دست اندر کار تولیدات فرهنگی هستند. به این ترتیب ما میتوانیم بسیاری از فرصتهای خود را با نگاه تربیتی، به تولیدات فرهنگی اختصاص دهیم، حتی مدت زمان کوتاهی که در اتوبوس کنار کودکی نشستهایم.
5. گر چه ممکن است محدودیتهای مالی، علمی و مهارتی موجب شود یک واحد تولید پوشاک با یک چرخ خیاطی ساده و در گوشه اطاق منزل آغاز به کار کند، ولی تنها در صورتی میتوان این واحد کوچک را موفق دانست که در طی زمان، متناسب با افزایش دانش، مهارت و امکانات، دایره خدمات خود را گسترش داده باشد. آگاهی از آخرین دستآوردهای فنآوری روز و دانش فنی و استفاده از آن موجب میشود اولین سال تأسیس این واحد با سالهای بعد، تفاوت چشمگیری داشته باشد. در تولیدات فرهنگی هم همین گونه است. اثری که از طلبه در سالهای نخست طلبگی صادر میشود، با اثری که در سالهای بعد عرضه میکند باید متفاوت باشد. احساس استغنا و قناعت به سطح موجود، موجب رکود برنامه میشود. تدریس و تبلیغ طلبه باید روز بهروز «اصیلتر»، «عمیقتر» و «گستردهتر» گردد و در آن «دانش»، «تجربه»، «تدبیر» و «هنرِ» بیشتری تزریق شود.
6. تولیدات فرهنگی، هرچه عمق (کیفیت)، اصالت (صحت) و گستره (کمیت) بیشتری داشته باشد، مفیدتر است. لذا باید روز بهروز با تحصیل توانمندیها به این سه ویژگی بیافزاییم. برای افزایش عمق و اصالت این تولیدات، باید دانشهای حوزوی را به بهترین کیفیت آموخت. برای افزایش گسترة آن نیز بهرهگیری از هنر ضروری است. «هر پیامی، هر دعوتی، هر انقلابی، هر تمدنی و هر فرهنگی تا در قالب هنر ریخته نشود، شانس نفوذ و گسترش ندارد و ماندگار نخواهد بود و فرقی هم بین پیامهای حق و باطل نیست.. . هنر یک شیوة بیان است، منتها این شیوة بیان از هر تبیین دیگر رساتر، دقیقتر، نافذتر و ماندگارتر است.»[1]
7. برای تولید یک اثر حوصله و زمان و توان فراوان خرج میشود، اما برای مصرف آن گاهی یک لحظه کافی است. مصرفکننده تا هنگامی که مراحل تولید را از نزدیک مشاهده نکرده، قدر زحمت تولیدکننده را نمیشناسد. فرشی که زیر پای ماست، محصول زحمت طاقتفرسای چندین هنرمند کوشا است. نهایت تقدیر ما از آن همه تلاش این است: «فرش زیبایی است!»، برای تهیه هر صحنه از فیلمی که در عرض 2 ساعت به سرعت از پیش دیدگان ما میگذرد و تنها با جملة «چه فیلم خوبی!» مورد ارزیابی و قدرشناسی ما قرار میگیرد، ساعتها مطالعه شده، هزینه هنگفتی به کار رفته و چندین کارشناس هنرمند در زمان قابل توجهی کوشیدهاند. بنابراین نباید به خاطر قدرناشناسی مخاطبان، از «دقت»، «استحکام»، و «ظرافتِ» اثر بکاهیم و از حوصلة لازم در تولید آن مضایقه کنیم. یک سخنران باید برای سخنرانی خود ساعتها مطالعه و فکر کرده باشد. برای نوشتن یک مقاله چند صفحهای باید توان فراوانی صرف نمود، هر چند مخاطب ما به روشنی در جریان تولید آن قرار نگیرد و به اندازة انتظار ما قدرشناسی نکند.
این مسئله ابداً نباید موجب ناامیدی ما از ادامه کار گردد. چنین واکنشی کاملاً طبیعی است و در همة تولیدها سابقه و نمونه دارد. لذا هرچه استحکام یک فراورده بیشتر باشد و در آن، وجدان کاری محسوستر باشد، استفاده و مطلوبیت بیشتری دارد. یک ده آباد، به از صد شهر خراب.
غالباً تولید کنندة یک اثر به جهت معاشرت طولانی با آن و نیز تحمل زحمت فراوان در مراحل آمادهسازی آن، نوعی تعلق خاطر و رضایت نسبت به آن اثر دارد. اما دیگران، بر دو گروهاند؛ گروه اول کسانی که به خاطر بهرة ویژهای که از آن اثر دریافت میکنند، به تعریف و تمجید و ابراز احساسات نسبت به آن میپردازند و گروه دوم کسانی که به خاطر تفاوت سلیقه ـ و نه از سر مخالفت و لجاج ـ واکنش رضایتآمیزی نسبت به آن از خود نشان نمیدهند. تولید کننده باید مناسبتی با اثر خود برقرار کند که نه وجود گروه اول، باعث غرور و تکبر او گردد، و نه گروه دوم او را از ادامه و تکمیل کار مأیوس و نگران سازد، بلکه تنها در صدد انجام وظیفه خود به نحو مطلوب باشد.
8. امکانات اولیة ما برای آغاز حرکت متفاوت است. قدرت مالی، معلومات و سطح توانمندیها، آگاهیهای محیطی، تجربههای فردی، روحیهها، علاقهها، باورها، فضای زندگی و.. . همه از امکانات ما هستند. اگر شخصیت یک سخنران موفق، یک مدیر موفق و یک فیلمساز موفق را با یکدیگر مقایسه کنیم، متوجه میشویم که لااقل بخشی از تفاوتهای آنها به تفاوت امکانات اولیه برمیگردد. اما علیرغم این تفاوتها، هر سه در این مسئله شریکاند که از امکانات اولیة خود بهخوبی بهره گرفتهاند. به همین جهت لازم و بلکه ممکن نیست که ما شخصیت یک فرد خاص را الگوی تمام عیار خود بگیریم و بخواهیم مو به مو مطابق او عمل کنیم. چه بسا امکانات ما از او کمتر و یا بیشتر باشد.
9. گاهی گفته میشود: «چون "خودسازی مقدم بر خدمت به دیگران و دیگرسازی است" باید توجه به نیازهای اجتماعی را به پس از فراغت از تحصیل حوزوی و تهذیب نفس موکول کرد.» سرآغاز این گفته، سخن پذیرفته و اصل معقولی است؛ کسب برخورداریهای شخصی بیتردید و از نظر عقلی مقدم بر توجه به دیگران است و به همین جهت هویت طلبه، هویت «رشد و فراگیری» است، نه «بازدهی و ثمربخشی». یعنی بدون رشد و فراگیری امکان بازدهی و ثمربخشی وجود ندارد. اما این سخن نیز به جای خود ثابت است که تعلیم و تربیت و ساختن ـ چه موضوع آن خود انسان باشد و چه دیگری ـ سطوح و مراتب مختلف دارد. طلبه به اندازهای که در حوزه رشد میکند، قابلیت بهرهدهی پیدا میکند و به پایههای پایینتر اشراف مییابد. دانشآموز دبیرستانی میتواند، دروس ابتدایی را تدریس کند. دانشجو هم قابلیت تدریس دروس دبیرستان را دارد. هر کس در هر سطح علمی یا معنوی قرار گرفته باشد، میتواند دستگیرِ سطوح پایینتر باشد. به این ترتیب یک خوشة تعلیمی یا تربیتی تشکیل میشود، که هر کس باید جای خود را در این خوشه بشناسد. مثلا در فضای علمی، محققان اندیشمند در رأس خوشه قرار میگیرند و اساتید دانشگاه از آنها بهره میگیرند، در سطوح پایینترِ این خوشه به ترتیب دانشجویان، دبیرستانیها و دانشآموزان ابتدایی قرار دارند.
به دو جهت نمیتوان از اندیشمندان تراز اول برای آموزش مستقیم کودکان ابتدایی استفاده کرد؛
یکی این که وجود آن شخصیتها برای مباحث تخصصی لازم است و مقرون به صرفه نیست که وقت و توان آنها صرف آموزش نوآموزان شود.
دوم این که به سبب فاصلة علمی بسیار زیادی که میان او و کودک مبتدی وجود دارد، ارتباط و تفهیم مطالب، بسیار دشوار است. در حالی که جوان دبیرستانی به خاطر تصور روشنی که از اندوختههای کودک و سیر انتقال او به معلومات تازه دارد، و همچنین به خاطر تسلط بیشتر بر زبان کودک، میتواند در انتقال سریع مطالب علمی به او موفقتر باشد. اگر این خوشة تعلیمی بهخوبی تکمیل گردد، روش عاقلانه و عادلانهای در پیش گرفته شده، که در آن هم معلم و هم متعلم رشد میکنند.
در فضای تربیتی و اخلاقی نیز نباید توقع داشت نیرو و تلاش اساتید بزرگ عرفان و اخلاق، صرف تربیت مبتدیان و نوپایان گردد. زیرا تربیت کسانی که تا نیمههای راه رفتهاند تنها به دست آن بزرگان امکان دارد. اما برای تربیت سطوح بعد، از شاگردان و شاگردانِ شاگردان آنها هم میتوان بهره گرفت. این طرح خوشهای یک تقسیم کار حکیمانه است که با آن از سرمایههای تربیتی بهتر میتوان بهره گرفت.
طلبه برای فعالیتهای تعلیمی و تربیتی باید «اقدامی»، «متناسب» و «متکامل» داشته باشد. اقدام، یعنی «از انجام وظیفه شانه خالی نکند، جای خود را در خوشه خالی نگذارد و عناصر سطوح بالا را با فرار خود به فعالیتهای نازل، مشغول ننماید». متناسب، یعنی «پا از گلیم خود فراتر ننهد، جایگاه خود را خوب بشناسد، و فقط در محدوده توان خود فعالیت کند». متکامل، یعنی «با تحصیل و تهذیب مستمر جایگاه خود را در این خوشه بالاتر برد و روز به روز به بهرههای وجودیش افزوده گردد».
10. طلبه باید درانتخاب نوع فعالیت، توان محدود خود را در بهترین و مؤثرترین برنامهای که آمادگی آن را دارد صرف کند و به روحیة تنوعجوی خود اجازة پرداختن به امور کمفایده ـ هرچند پر سر و صدا و چشمگیر ـ را ندهد. مثال خربزه و گردو که پیش از این در بحث تحصیلات حوزوی بیان شد پیام گویایی در این زمینه دارد. تشخیص این موارد علاوه بر تأمل، مطالعه و مشاوره گاهی نیاز به تجربة مستقیم فضاهای مختلف و درگیری با انواع فعالیتها دارد.
11. هر اثر فرهنگی دارای سه بُعد است و برای تعیین مختصات آن باید این سه بعد را در نظر گرفت. این سه بعد عبارتاند از محتوا، مخاطب و قالب. به بیان دیگر هر اثر فرهنگی به هدف انتقال محتوای خاصی در قالبی معین به مخاطبی ویژه پدید آمده است.
مخاطب اثر فرهنگی بر اساس معیارهای مختلف به زن، مرد، کودک، نوجوان، جوان، بزرگسال، شهری، روستایی، بیسواد، باسواد، فرهیخته، و.. . . تقسیم میشود. محتوا نیز ممکن است معرفتی، انگیزشی یا مهارتی باشد و به هدف رشد علمی، اخلاقی ـ معنوی، هنری، حرفهای، جسمی، یا اجتماعی در نظر گرفته شده باشد. معرفت نیز ممکن است از نوع عقاید، اخلاق، احکام یا آداب دینی یا اساسا غیردینی (مثلا بهداشتی یا صنعتی) باشد. قالب ارائه اثر نیز بسیار متنوع است. از کتاب و جزوه و تراکت و فیلم و نرمافزار تا سخنرانی، نشریه، دیدار، نماز جماعت، دعا، عزا، مرثیه، نمایشگاه، مسابقه، شعر، داستان، کاریکاتور و.. . . همه را در بر میگیرد.
هر اثر فرهنگی به منزله یک نقطه در فضای نمودار زیر است که محتوا و قالب و مخاطبی دارد و از هر سه زاویه باید بررسی شود.
12. مدیریت فرهنگی به منزله سر در پیکرة فرهنگی عمل میکند. یعنی میبیند، میشنود، میبوید و نیازها و خطرات را درک میکند، آنگاه حکم لازم را برای اقدام مقتضی صادر مینماید. فعالان فرهنگی به منزلة دستهایی هستند که این حکم را اجرا میکنند و تحقق میبخشند.

[1]. هنر از دیدگاه مقام معظم رهبری، حضرت آیه الله خامنهای، صفحه 9.